«هشت پيانيست» قصه شيفتگي انسان است. دلبستگياش به ديگري كه عشق ناميده ميشود و دل باختن به ايدهها كه گاه ايمان و گاه تعصب خوانده ميشود. هشت پيانيست ما را به دالانهاي ناشناخته وجود خودمان ميبرد، ما كه همه لاله و لادنايم، چسبيده به نيمهاي پنهاني، نيمهاي كه جدا شدن از آن به رهايي و يا نابوديمان مي انجامد. پيش از اين رمان «گهواره مردگان» از مهدي بهرامي منتشر شده.
«همانجا با لاله و لادن آشنا شدم: دو خواهر، دو دختر، دو آدم كه از سر به هم چسبيده بودند؛ با هم ميخوردند؛ قضاي حاجت ميكردند. به حمام ميرفتند؛ ميخوابيدند؛ با هم ميخواندند و با هم پيانو ميزدند. عكس بزرگ دو صفحهايشان وسط مجله بود. پشت پيانو نشسته بودند و انگار كه عاشق و معشوق باشند، سرهايشان را به هم چسبانده بودند. حواسشان پيش آهنگ بود. حركت ظريف انگشتشان را در بيحركتي عكس هم ميشد ديد. شگفتانگيز بود اما صداي نواختنشان را در سكوت كاغذ ميشنيدم. هنوز آهنگشان در گوشم است. هميشه بوده؛ هر وقت كه مينويسم و نوشتهها را تبديل به تصوير ميكنم؛ هر وقت كه دلگير ميشوم؛ هر وقت كه خوشحالم؛ هر وقت كه عاشق ميشوم و زماني كه خستگي و ترس مرا به تسليم شدن دعوت ميكند. ندايي ميگويد: بايست! بمير! دنگدنگ و بعد ناگهان صداي زندگي ميآيد: لالالالالا و چوچوچو؛ قطار بودن دوباره حركت ميكند. كمي كه سرعت گرفت، سوت ميكشد و بخار سفيد و سرخوش از دودكشش بيرون ميزند.
مجله را كه خريدم، بخش مربوط به كامپيوتر را با ولع خواندم و بعد تفنني مجله را ورق زدم. وسط مجله عكس لاله و لادن را زده بودند. اولين چيزي كه گفتم اين بود: «سلام هشت پيانيست!»
نويسنده | مهدي بهرامي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 240 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.2 * 1.4 * 20.6 |
وزن | 201 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است