رمان انگار ساعت از سرت گذشته است! ادامه موضوعي دو رمان ديگر يعني انگار به آن طرف خيابان رسيدهاي! و انگار حوريه و رزيدنت همدستي كردهاند! است. در اين سهگانه كه به اختصار نام آنها را «انگارها» ميگذارم، از مشكلات رواني و هستيشناسي فرهاد، شخصيت اصلي اين رمانها، آگاه ميشويم. يكي از مشكلات عديده فرهاد اضطراب اجتماعي است كه در رمان انگار به آن طرف خيابان رسيدهاي به صورت مبسوط به آن پرداختهام. اما از آنجايي كه مشكلات فرهاد خلقالساعه نبوده، در رمان انگار حوريه و رزيدنت همدستي كردهاند! به هراسهاي دوران كودكي فرهاد پرداختهام. هراسهايي كه هر كدام ميتوانند به صورت ظريفي با مشكلات فرهاد مرتبط باشند. در انگار ساعت از سرت گذشته است! به سراغ دوران جواني فرهاد رفتهام. به زماني رفتهام كه فرهاد دچار حمله وحشت ميشود. وقتي اين حمله اتفاق ميافتد زندگي فرهاد ديگر هرگز به صورت عادي درنميآيد. بعد از اين حمله، انگار كنتور ذهن فرهاد صفر ميشود و همه چيز به صورت غيرعادي درميآيد.
نويسنده | حميد حياتي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 140 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.4 * 0.7 * 21.4 |
وزن | 171 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است