بدون اينكه منتظر كاميار باشد به سمت در حركت كرد. كاميار به سرعت پشت سرش روان شد. در ماشين را باز كرد و تارا را دعوت به نشستن كرد. وقتي ماشين حركت كرد تارا عذاب وجدان گرفته بود. بر قلب خود نهيب ميزد، چه غلطي كرده و چرا به اين زودي افسار دلش را پيش او رها كرده بود. هر دو در سكوتي پر معنا تا مقصد به دقايقي پيش فكر ميكردند. خجالتزده از بي اختياري خود جرات حرف زدن نداشتند اما تارا حس ميكرد با تمام شرمي كه آتش به جانش انداخته بود عجيب حال دلش خوب است.
نويسنده | پروانه قديمي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 564 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | 14.2 * 2.2 * 21.2 |
وزن | 554 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است