از بين همه كافههاي ساحلي كه صندليهاي يكدرميان چوبي و پلاستيكيشان را رو به موج مينشانند. تنها كافه عمو آيريك است كه مرا بيشتربه خودش ميخواند. و از بين تمام آدمهاي گذري و ثابتي كه خماري صبحهاي مرطوبشان را اينجا ميكشانند، تنها ماكسميليان است كه نگاه سرگردانم را روي خودش ثابت ميكند.
شايد به خاطر طنين اسمش باشد، يعني از وقتي اسمش را ميدانم بهنظر خودم بيشتر نگاهش ميكنم. زن همراه او هم مرا نگاه ميكند.
خيره و بيحس. هميشه در مسير نگاه اويم.
ماكسميليان طوري زن را روبهروي خودش مينشاند كه جهت نگاهش هميشه رو به من است.
صندليهاي ثابتي داريم همهمان و كسي سرجا دعوايش نميشود. كافهها خانههاي روشن شباند.
نويسنده | شيوا مقانلو |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 196 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 13.9 * 1.5 * 20.7 |
وزن | 194 |
سال چاپ | 1396 |
هنوز نظري ثبت نشده است