همهمه بالا گرفته بود و ميدان شهر از شمار آدمها جا به انداختن سوزن نميداد. گهگاه غريو فريادي از دل جمعيت شنيده ميشد. زنها شانهها و دستان آناهيتا را گرفته بودند تا نگذارند پيش برخيزد و به صف گزمگان بزند. او هم تقلا ميكرد خود را وارهاند و جمعيت را بشكافد و خود را به اعدامي برساند. گزمگان در سوي ديگر ميدان اعدامي را بر بالاي سكو ميبردند...
نويسنده | بابك روشنينژاد |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 252 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.4 * 1.5 * 21.2 |
وزن | 253 |
سال چاپ | 1396 |
هنوز نظري ثبت نشده است