باور آفتاب وجودي كه خلوت شبهاي تنهايي ما بود و در روزهاي سرد برفي همراه با بانوي جنگل، عاليه، هنگامه و ماندانا و پريا و آريانا، پنجره عشق را به روي اشك ستاره گشود تا درك كنيم زخم خوردگان تقدير چه كساني بودند و در كوچه باغ يادها بازگشت به خوشبختي را بياموزيم كه باران، هميشه با تو زيباست و در حرم دل، تاوان عشق چگونه خواهد بود. به خاطرمان بسپاريم كه ابليس كوچك را در سالهايي كه بي تو گذشت چگونه در خيال تو زنده نگاه داريم بانويي كه براي ما مرز ميان عشق و خرافات را نشان داد و با تمام احساس گفت پاييز را فراموش كن و سوار اتوبوس سرنوشت، اين مركب راهوار كه زماني همه ما مسافر آن خواهيم بود، سفري را آغاز كرد و رز كبود را نثارمان نمود كه براي دوستدارانش شيدايي را در فراق خويش به يادگار گذاشت، رفت، اما نه رفتني كه در پي خويش فراموشي را به همراه داشته باشد.
نويسنده |
|
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 232 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 1 * 21 |
وزن | 260 |
سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است