نگاه كرد به درختهاي لخت چنار خيابان، جا به جا لانههاي خالي كلاغ پيدا بود و كلاغي نبود. چشم بست و همانطور كه چشم بسته ميرفت حياط خالي خانهاي قديمي را ميديد با حوضي پر از برگ زرد و خشك و كنار حوض، در خاك باغچه، گودالي ميديد. گودال خالي بود و خانه خالي بود، حياط خانه خالي بود و توي تمام اين خالي داشت صدايي مي پيچيد كه پيدا نبود قارقار كلاغ است يا لخ لخ كفش كودكي غارت شده كه دارد پا كشان از پلههاي كودكي بالا ميرود و بالا مي رود و بالا ميرود...
| نويسنده | كورش اسدي |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 112 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.1 * 0.5 * 20.1 |
| وزن | 145 |
| سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است