هميشه از كارهاي پروانه تعجب ميكردم. اصلا به فكر آبروي آقاجونش نبود. توي خيابون بلند حرف ميزد، به ويترين مغازهها نگاه ميكرد، گاهي هم ميايستاد و يك چيزايي رو به من نشون ميداد. هر چي ميگفتم زشته، بيا بريم، محل نميذاشت. حتي يك بار منو از اون طرف خيابون صدا كرد، اون هم به اسم كوچيك، نزديك بود از خجالت آب بشم برم توي زمين. خدا رحم كرد كه هيچكدوم از داداشام اون اطراف نبودند وگرنه خدا ميدونه چي ميشد.
نويسنده | پرينوش صنيعي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 528 |
نوبت چاپ | 37 |
ابعاد | 14.5 * 2.7 * 22 |
وزن | 575 |
سال چاپ | 1399 |
هنوز نظري ثبت نشده است