صداي ريزش باران به گوش ميرسيد و قطرات آن شتابان به هر سو پراكنده ميشد. نيمي از پرده خيس شده بود. اما چه اهميتي داشت؟ وقتي هواي نفسم در نفسش گره خورد و خيال رهايي نداشت، ديگر محال بود به چيزي ديگري بينديشم. بگذار باران به مهماني اتاقم بيايد و همه كفپوشها را تر كند و اگر قابل دانست به ديوارهاي اتاقم رنگي تازه بزند. باران محرم من است، او گمشدهام را به من هديه كرد و به نيابت از عشق همچنان ميباريد و لبريز از تمنا بود.
| نويسنده | سيمين شيردل |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 434 |
| نوبت چاپ | 3 |
| ابعاد | 14 * 2 * 21.1 |
| وزن | 475 |
| سال چاپ | 1391 |
هنوز نظري ثبت نشده است