مشدي حسن برگشت و مردها را كه گوش تا گوش جلو تيرك نشسته بودند تماشا كرد. علوفه له شده از لب و لوچهاش آويزان بود. اسلام سرفه كرد و در حالي كه مواظب حرفهايش بود، گفت:«مشد حسن، سلام عليكم، اومديم ببينيم دماغت چاقه؟ احوالت خوبه؟»
مشدي حسن، كه همچنان نشخوار ميكرد، گفت:«من مشد حسن نيستم، من گاوم، من گاو مشد حسن هستم.»
مو سرخه ترسيد و خود را عقب كشيد...
نويسنده | غلامحسين ساعدي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 208 |
نوبت چاپ | 21 |
ابعاد | 14.4 * 0.9 * 21.2 |
وزن | 225 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است