خانهي مادر بزرگ را فروختهاند و ساعت بزرگ ديواري در منزل يك از داييهاست. آخرين دايي. گه گاه ، در نيمهشبي بيخواب، تيكتاك موذي آن را در ته بالشم ميشنوم و ميدانم كه اين ساعت بعد از ما هم خواهد بود و از سماجت عقربههاي چرخان آن دلم ميگيرد. و بعد، نزديك به روشنايي صبح عطري گوارا، مثل نفسي سبك و متبرك در اتاقم ميپيچد و نوازش دست هميشه مهربان گوهرتاج خانم را روي پيشانيام حس ميكنم و دلم باز پر از ولولههاي كودكي ميشود. ميدانم كه در نوازش اين دست آشنا حرفي قديمي خفته است، حرفي ساده و سالم و سبكبار، مثل آواز بازيگوش پريها فراسوي تيكتاك دلهرهانگيز ساعتهاي جهان.
| نويسنده | گلي ترقي |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 234 |
| نوبت چاپ | 11 |
| ابعاد | 14 * 0.8 * 21.5 |
| وزن | 275 |
| سال چاپ | 1398 |
هنوز نظري ثبت نشده است