آرتور شنيتسلر از برجسته‌ترين نويسندگان داستان کوتاه در قرن بيستم است. داستان‌هاي او با استفاده از تکنيک‌هاي داستان مدرن، بر جنبه‌ي رواني شخصيت‌هايش دست مي‌گذارد. سه اکسير مجموعه‌ي چهار داستان کوتاه اوست. در داستان اصلي مجموعه، «سه اکسير»، شنيتسلر ما را به صومعه‌اي دورافتاده مي‌برد، جايي که راهبي جوان در ميان وسوسه و ايمان، سه شربت اسرارآميز مي‌يابد ــ هر يک وعده‌اي از نجات يا نابودي. با نوشيدن هر اکسير، مرز ميان خواب و بيداري، گناه و رستگاري فرو مي‌ريزد و سرنوشت او به دايره‌اي از وهم و جنون بدل مي‌شود. سه داستان ديگر، هر يک دنيايي جداگانه‌اند: «جرونيموي نابينا و برادرش» قصه‌ي دو برادر نوازنده است که عشق و حسادت ميان آن‌ها سرانجام به فاجعه مي‌انجامد. «سرنوشت فرايهر فون لايزنيورگ» زندگي مردي اشراف‌زاده را روايت مي‌کند که گذشته‌اي پنهان آرامشش را در هم مي‌شکند. «مرگ گابريل» سرگذشت بازيگر جواني است که در جدال ميان ايمان و شور زندگي، راهي تراژيک برمي‌گزيند.