روايتي مستند، تاريخي و حماسي از وقايع يکصدوبيست سال اخير تاريخ روسيه، حماسهاي که از مسير سرنوشت يک خاندان ميگذرد. تبعيض نژادي، سرکوبهاي آغاز قرن بيستم، فساد حکومت تزار، ديکتاتورياي که از دل انقلاب کمونيستها برآمد، اعدام صدها هزار شهروند، پاکسازيها و جنگهاي داخلي و جبهههاي نبرد جنگ جهاني دوم هيچيک از شش نسل خانوادهي آستسکي را بينصيب نميگذارد.
اوليتسکايا در اين رمان نامههاي پدربزرگش را که از آرشيو کا.گ.ب بيرون کشيده شالودهي داستان کرده است؛ و خوانندهي از دل اين نامهها و زندگي نوهي او، نورا آستسکي، در سالنهاي تئاتر مسکوي دههي هفتاد، به تصويري پر از جزئيات و سرشار از شکستها، عاشقانهها و تقدير دست خواهد يافت. نورا و يعقوب در داستانهاي موازي نشانمان ميدهند چقدر از زندگي در مشت ماست، چقدرش را تقدير تاريخي و شانس و حتي ژن و وراثت ميسازد.
تئاتر، اُپرا، موسيقي و تاريخ ادبيات همچون شبکهاي از مويرگها در قلب نردبان يعقوب ميتپند.
نويسنده | لودميلا اوليتسكايا |
قطع | رقعي |
مترجم | عبدالمجيد احمدي |
نوع جلد | گالينگور |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 720 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 6 |
وزن | 1250 |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است