شبانه شيلي يکي از مهم‌ترين و آخرين نوولاهاي روبرتو بولانيو، نويسنده بزرگ و صاحب‌نام شيليايي است. کتاب، داستان کشيشي شيليايي است به‌نام سباستيان اوروتيا لاکروا که هم منتقد ادبي است و هم شاعري نه‌چندان شناخته شده و در طول يک شب، برخي از مهم‌ترين رويدادهاي زندگي‌اش را به خاطر مي‌آورد. او اعتقاد دارد به زودي خواهد مرد و در هذيان‌هاي تب‌آلودش، شخصيت‌هايي گوناگون چه واقعي و چه تخيلي مانند هيولاهايي ترسناک در برابر او ظاهر مي شوند. در ميان اين مواجهه‌ها، با چهره‌هاي مختلفي آشنا مي‌شويم: شاعر شليايي پابلو نرودا، نويسنده آلماني ارنست يونگر، ژنرال پينوشه که کشيش قصه او را از بي‌سوادي‌اش درباره مارکسيسم بيرون مي‌آورد، و همين‌طور گروهي از روشنفکران شيليايي که زندگي‌شان در دوران وحشت ديکتاتوري ژنرال خون‌ريز، با زندگي او گره خورده است. شبانه شيلي، روايت اول شخص پدري روحاني است که عشق‌اش به ادبيات و روشنفکران، با زبان و لحني ويژه و بي مثال، داستاني 37 هزار کلمه‌اي را شکل داده که در يک شب و در يک پاراگراف اتفاق افتاده و ممکن شده است.