کايلا ميداند سازوکار بليت بختآزمايي چطور است، همه ميدانند. بهمحض بالغ شدن، وقتش ميشود که جلوي آن دستگاه بايستي. اگر بليت سفيد نصيبت شد که سزاواري مادر شوي و خانواده داشته باشي، اما اگر بليتت آبي شد، تراشهاي در بدنت کار ميگذارند و تو ديگر مادر نخواهي شد...
کايلا از اينکه حق بر بدنش را يک بليت از او گرفته، از اينکه حکومت حکم بر مادر بودن يا نبودن او صادر کرده، در آستانهي جنون است. او ميخواهد بندها را بدرد و آن تراشه را بکند تا خود انتخاب کند. اما در اين پادآرمانشهر بيروح و سيماني چشمهاي هميشهناظر رهايش نخواهند کرد...
نويسنده | سوفي مكينتاش |
قطع | رقعي |
مترجم | فريبا چاوشي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 272 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است