نگاهي به اينطرفوآنطرف جنگل انداخت و فرش پاييزي برگهاي درختان راش جنگل را به ياد آورد و با خودش فکر کرد آيا اينجا از آن جاهايي است که آدم، وقتي زندگي ديگر برايش غيرقابل تحمل ميشود، ميتواند بيايد و روي زمينش دراز بکشد و خودش را براي مرگ آماده کند.
ادوين، نورمن، لِتي و مارسيا در لندنِ دهه 1970 کارمند ادارهاي هستند و همگي از دردي مشترک در عذاباند: تنهايي.
«همنوايي در پاييز» با طنز مليح و سياهش، با خوشبيني لجوجانهاش، اوج کار هنري درخشان باربارا پيم است. جهان اين رمان، که اثري است کلاسيک و نوشته يکي از محبوبترين و تحسينبرانگيزترين رماننويسان بريتانيا، هم خارقالعاده است هم آشنا؛ و به اين ترتيب غريبترين وجوه زندگي روزمره را بر ما آشکار ميکند. اثر هنرياي ظريف و نيز پرشکوه...
«هيچ رماننويسي، از نظر مشاهدات افشاگرانه و حظ مطبوعي که به مخاطب ميدهد، به پاي باربارا پيم نميرسد.»
(جيلي کوپر)
| نويسنده | باربارا پيم |
| قطع | پالتويي |
| مترجم | مزدك بلوري |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 320 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | * * |
| سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است