ميرعلائي کتاب ملکوت را در دستانم گذاشت و اين بدان معنا بود که من بر خلاف مخاطبان جدي داستان، ادبيات را با هدايت و بوف کور آغاز نميکنم؛ بلکه با ملکوت، با بهرام صادقي، با سنگر و قمقمههاي خالي جهان خودم را ميسازم و با مهجورترين نويسندهي ايران آشنا ميشوم. خوبي کتاب فروشي آفتاب، حضور بزرگان هنر ايران بود، رويدادي شگفت انگيز و رويايي تا خالق و يا مترجم کتابها را ببينم و با آنها گفت وگو کنم. سال 1374 نه احمد ميرعلاني بود و نه کتاب فروشي آفتاب و من مانده بودم با دنيايي از سوالات بي پاسخ...
نويسنده | حامد قصري |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 152 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است