اين رمان با به تصوير کشيدن مرگ و مردگان آغاز مي شود و تصويري سياه از روزهاي جنگ را به نمايش مي گذارد: انسان هايي که در جست وجوي گمشده خود هستند، اجسادي که پيدا مي شوند و دنياي تاريکي که جنگ براي انسان ها رقم زده است. ارنست، شخصيت اول داستان، بعد از دو سال خدمت در ارتش روسيه، اين امکان را مي يابد که سه هفته به مرخصي برود اما از آن جايي که او تجربه لغو شدن مرخصي اش را در دفعات قبل داشته تصميم مي گيرد که والدين خود را از اين اتفاق مطلع نکند؛ با اين هدف که به آن ها اميد واهي نداده باشد.
زماني که او به زادگاهش بازمي گردد با صحنه اي روبه رو مي شود که باورش براي او سخت است: خانه اي ويران شده و والديني که در هيچ کجا نشاني از آن ها نمي يابد. حتي همسايه ها هم از اين که چه اتفاقي ممکن است برايشان افتاده باشد بي خبرند. در روزهاي پاياني مرخصي، ارنست به يکي از دوستان دوران کودکي خود به نام اليزابت برمي خورد و شباهت هاي زيادي بين خود و او مي يابد. هر دو در دنيايي گرفتار شده اند که البته مانند بسياري از انسان هاي اطراف خود، در ساخت آن نقشي نداشته اند. با اين حال، در دوران جنگ، يافتن نشاني از عشق خود مي تواند دنيايي جديد را براي ارنست بسازد.
نويسنده | اريش ماريا رمارك |
قطع | رقعي |
مترجم | علي مجتهدزاده |
نوع جلد | گالينگور |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 464 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 13.5 * 21.5 * 3 |
وزن | 510 |
سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است