اين کتاب، مشتمل بر هشت داستان کوتاه با عناوين از درون قاب؛ آغوش سنگي ديوار؛ ايستگاه بعد؛ پشت پيچ؛ چيزي ساکت و سياه؛ خيابان دوطرفه؛ رسيدن و لکّة سفيد است. «آغوش سنگي ديوار»، شرح ماجراي زني است که سالهاست نتوانسته خبر مفقودالاثر بودن فرزندش را بپذيرد و هر روز را با انتظار بازگشت وي سپري ميکند. ديگر اعضاي خانواده از اين انتظار مادر به ستوه آمده و سعي دارند وي را با واقعيت آشنا کنند. امّا پسر مفقوالاثر از وراي عکس قاب شدهاش بر روي ديوار، رفتارهاي مادر را نظارهگر است و براي هر لحظه انتظار او غصّه خورده و آه ميکشد. تا روزي که مادر ديگر توان از دست داده و خودش هم به تصويري بر روي ديوار بدل ميشود. درست از همان روز است که درمييابد، فرزندش در تمام اين سالها کنارش بوده و حتّي لحظهاي از او دور نشده است.
نويسنده | محمد رضاييراد |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 96 |
نوبت چاپ | 3 |
ابعاد | 13 * 19.5 * 0.8 |
وزن | 100 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است