از رويا که حرف ميزنيم، شانزدهمين عنوان از مجموعهي خرد و حکمت زندگي، اثر پير سورلين، است. از نظر سوررئاليستها رويا، نه جنبهاي آشکار از آرزويي نهفته، بلکه جنبهاي مخدوش از آن است؛ رويا يکي از ابعاد بنيادي گونهي انسان است. اگر بخواهيم دقيقتر بگوييم، رويا خود آرزوست، اما در راديکالترين شکل آن. استدلال آنها اين بود که عامل محرک مردم خواستههاي آنهاست. مردم هر کاري ميکنند تا زنده بمانند، عشقشان را پيدا کنند و در سلامتي و سعادت باشند. اينها همه نيازهايي آشکار است که معمولا از جايگاه ما در جامعه نشئت ميگيرد. [اما] بالاتر از همهي اينها آرزويي است ناب، غني، ژرف، و بيانناشدني؛ اين همان چيزي است که رويا، وقتي کسي سرکوبش نميکند، برميانگيزد. ما با واگويهکردن رويايمان ميتوانيم بر هيجاناتمان مسلط شويم، خودمان را بهتر بشناسيم، خيالي خوشايند را کش دهيم، و از طرح داستان فوقالعادهاي که فيالبداهه اجرايش کردهايم کيف کنيم. درست است که بازگوکردن رويا آن را تنزل ميدهد، اما در عين حال تنها امکان ما براي درک ظرفيت خلاقانه، بازي تلميحات، استعارهها، جانشينيها و جناسهايي است که در ذهن در خوابمان رخ ميدهد. تعريفکردن رويا بهاندازهي گوشدادن به واگويهي ديگران لذتبخش است، و نه قصهگو و نه مخاطب کاري به اين ندارند که اين واگويه به روياي اصلي وفادار مانده يا نه.
نويسنده | پير سورلين |
قطع | رقعي |
مترجم |
|
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 240 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است