تن بيجان پدر چه معنايي داشت؟ سه فرزند عبداللطيف در اين فکر بودند و پاسخي برايش نمييافتند. حسين براي فرو خوردن خشمش سکوت کرده بود؛ فاطمه ميکوشيد نفس نکشد تا برادرهايش فراموش کنند که او هم آنجاست. غرش موشکها و بمبهاي ضدتانک مدام نزديکتر ميشد، حسين گفت: «دارند حُمص را بمباران ميکنند.«
هر سه اميدوار بودند معجزهاي آنها را از اين ويراني، ترسي که قادر به بيانش نبودند، اما در جانشان رسوخ کرده بود، نجات دهد.
خالد خليفه متولد 1964 در روستايي در نزديکي شهر حلبِ سوريه است. او چهار رمان و يک نمايشنامه نوشته و 2013 برنده جايزه ادبي نجيب محفوظ شده است. او هماکنون در دمشق زندگي ميکند و بهرغم خطرات جنگ داخلي سوريه، آنجا را ترک نکرده است.
نويسنده | خالد خليفه |
قطع | رقعي |
مترجم | سعيد كلاتي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 206 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1.2 |
وزن | 215 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است