يونجا با بيماري مغزي به نام الکسي تيميا متولد شد که احساساتي مانند ترس يا عصبانيت را براي او سخت مي کند. او دوستي ندارد - دو نورون مغز بادامي شکل که در اعماق مغز او واقع شده اند - اما مادر و مادربزرگ فداکارش تحت تأثير وضعيت او قرار ندارند. خانه کوچک آنها در بالاي کتابفروشي استفاده شده مادرش با يادداشت هاي رنگي پس از تزئين شده است که به او يادآوري مي کند چه موقع لبخند بزند، چه موقع بگويد "متشکرم"، و چه موقع بخندد. يونجا در اين فضاي آرام و ساکت و محتوا، حتي خوشحال، با خانواده کوچکش بزرگ مي شود.