شيخ صنعان چند شب پياپي در خواب مي بيند که از مکه به روم رفته و بر بتي، مدام سجده مي کند. پس از تکرار اين خواب در شبهاي متوالي، او پي مي برد که مانعي در سر راه سلوکش پيش آمده و زمان سختي و دشواري فرا رسيده است. و لذا تصميم مي گيرد تا به نداي درون گوش داده و به ديار روم سفر کند. جمع کثيري از مريدان وي(به روايت عطار،400 مريد)، نيز همراه وي راهي ديار روم مي شوند.
در آن ديار، شيخ روزها بر گرد شهر مي گشته تا سرانجام روزي نظرش بر دختري ترسا، و بسيار زيبا افتاده و عاشق او مي شود. عشق دختر ترسا، عقل شيخ را مي برد؛ شيخ، ايمان مي دهد و ترسايي مي خرد.
شيخ مقيم کوي يار مي شود و همنشين سگان کوي؛ و پند و نصيحت ياران را نيز به هيچ مي گيرد.
دختر ترسا از عشق شيخ آگاه مي شود و پس از آنکه در مقام معشوق، ناز کرده و شيخ را به سبب عشقش سرزنش و تحقير مي کند، سرانجام در برابر نياز شيخ، 4 شرط براي وصال قرار مي دهد: سجده بر بت، خمر نوشي، ترک مسلماني و سوزاندن قرآن.
شيخ عاشق، نوشيدن خمر را مي پذيرد و آن سه ديگر را، نه. اما پس از نوشيدن خمر و در حال مستي، سه شرط ديگر را نيز اجابت مي کند و زنار مي بندد.
کابين دختر گران است و شيخ مفلس از پس آن بر نمي آيد؛ ولي دل دختر به حالش سوخته و به جاي سيم و زر، يک سال خوکباني را بر شيخ وظيفه مي کند و شيخ به مدت يکسال خوکباني دختر را اختيار مي کند.
ياران که تحمل اين خفت و رسوايي را نداشتند، سرانجام شيخ خود را رها مي کنند و به حجاز برمي گردند و گزارش اعمال او را به مريدي (از ياران خاص شيخ) که هنگام سفر روم غايب بود مي دهند. او آنها را سرزنش مي کند که چرا شيخ خود را در چنان حالي رها کرده اند و به همراه ساير مريدان به روم باز مي گردند و معتکف مي شوند و 40 شب به دعا پرداخته و با تضرع و زاري از خدا طلب نجات شيخ را مي کنند. در شب چهلم، سرانجام مريد باوفاي شيخ، پيامبر اسلام (ص) را در خواب مي بيند که به او بشارت رهايي شيخ را مي دهد.
او همراه با مريدان عازم ديدار شيخ مي شوند و شيخ را مي بينند که زنـّار بريده و از نو مسلمان شده و توبه کرده است. و همراه با شيخ به سوي حجاز باز مي گردند.
اما دختر ترسا که زماني ايمان شيخ را زائل کرده بود، شب هنگام در خواب مي بيند که او را به سوي شيخ مي خوانند که دين او اختيار کند. احوالش دگرگون مي شود و دلداده و سرگشته، ديوانه وار، سر به بيابان، در پي شيخ مي گذارد.
شيخ باز مي گردد و دختر را آشفته و مشتاق مي يابد؛ دختر به دست او اسلام مي آورد و چون طاقت فراق از حق را نداشته، در دامان شيخ، جان بر سر ايمان خود مي نهد.
نويسنده | وحدت هندي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | گالينگور |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 140 |
نوبت چاپ | 4 |
ابعاد | 14 * 21.5 * 1.5 |
وزن | 355 |
سال چاپ | 1393 |
هنوز نظري ثبت نشده است