مي‌دانيد كاري را نبايد انجام دهيد ولي انجامش مي‌دهيد. مي‌دانيد كاري را بايد بكنيد ولي نمي‌كنيد. بارها و بارها و بارها. چه ملامت‌بار شدن زندگي يا كارتان دليل اين وضع باشد، چه پيدا نكردن شريكي درست، چه سخت بودن پس‌انداز يا دست يافتن به سلامتي مورد نظرتان، فرقي نمي‌كند. مشكل‌تان هرچه باشد از خود تخريبي است، كاري كه از آن خسته شده‌ايد. اگر حقيقتا قصد داريد زندگي غير معمول و فوق‌العاده‌اي داشته باشيد نمي‌توانيد فقط با روش‌هاي معمولي و پيش‌پا‌افتاده عمل كنيد. «گند زدن بس است» دست مي‌گذارد روي اهرم‌ها و شاخص‌هاي مربوط به عميق‌ترين سازوكارهاي نيمه‌خود‌آگاهي شما، و اين قدرت را به شما مي دهد كه منفي‌ترين فكرها و رفتارهاي خود را تفسير كنيد. به اين ترتيب مي‌توانيد همان زندگي‌اي را براي خود رقم بزنيد كه هميشه مي‌خواستيد ولي هيچ‌وقت كاملا نمي‌دانستيد چطور به آن برسيد. آماده شويد كه همه‌ي دانسته‌هاي‌تان در مورد خودتان را كاملا تغيير دهيد.