در اين سه چهار ماهي كه از دوستيمان ميگذشت هيچ حركت بدي از او نديده بودم به غير از اينكه خودم سگ ميشدم و پاچه ميگرفتم. صبر و تحملش زيادي روي مخ بود.
يك بار از او پرسيده بودم چرا مرا رها نميكند و نميرود سراغ دختر ديگري، دختري كه فرياد نزند و بهانه نگيرد و از زمين و زمان گله نكند. گفته بود من هم مثل خودش زندگي پر از درد و رنجي داشتهام، بهتر ميتوانم با مشكلات بسازم.
اما من حرفش را قبول نداشتم، درد و رنج او چه بود غير از اينكه مادرش را در نوجواني از دست داد و پدرش به تنهايي خودش و خواهرش را بزرگ كرده و همه عمرش را گذاشت به پاي آنها.
مثل من نبود كه پدرم از دست حماقتهاي مادرم دق كرد و مرد و مرا ميان بدبختي تنها گذاشت.
نويسنده | غزل پورنسايي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 384 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 2.1 * 20.3 |
وزن | 470 |
سال چاپ | 1398 |
هنوز نظري ثبت نشده است