سحر هوا هنوز گرگ و ميش بود كه صداي مرغهاي دريايي از خواب بيدارم كرد. سرم كمي درد ميكرد، اما ساق پا و قوزك پاي چپم كه هنوز توي گچ بود، درد نداشت، فقط بدجوري بيحس و كرخ بود. (دو سه جمعه پيش بايد شاهكار بزنم و در باشگاه قايقراني لب اسكله ساق پاي خودم را بين دو تا قايق قلم كنم.) تنها بودم، پنجره از شب باز مانده بود، و من صداي شاخههاي بوته گل كاغذي را هم پشت ديوار پنجره ميشنيدم كه به توري ميخورد...
نويسنده | اسماعيل فصيح |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 328 |
نوبت چاپ | 8 |
ابعاد | 14.5 * 1.5 * 21.5 |
وزن | 372 |
سال چاپ | 1398 |
هنوز نظري ثبت نشده است