يك رمان شگفتانگيز از نويسندهاي آنگولاييالاصل. نويسنده سال 1960 در آنگولا به دنيا آمد و به زبان پرتغالي مينويسد. كشورش انواع كودتاها و درگيريهاي نظامي و خونين را در نيمه دوم قرن بيستم گذرانده و سابقه استعمار شدنش نيز در ادبيات روايت شده. اين رمان برآمده از روح جهان مسخ كافكا و روايتهاي بورخس است. راوي رمان يك آفتابپرست است كه در خانهاي كهنه زندگي ميكند. او شاهد تاريخ بوده و هست. كساني به اين خانه ميآيند كه خواستار ابداع گذشته هستند. همخانهاي اين آفتابپرست زالي است با ذهني عجيب و همين امر باعث ديالوگي ميشود بين اين دو درباره ماجراهاي كه در خانه ميگذرد. آگوآلوسا با درهم آميختن بيان استعاري و رئاليسم تاريخي تركيبي بديع ميسازد درباره فساد قدرت و جهان متصلب انسانهاي پيرامون. آفتابپرستها در لايههايش رماني سياسي است در فضايي كه شخصيتها ناچارند از خود بگويند و از آنچه رقم زدهاند. رماني درباره زوال روح بشري به روايت يك آفتابپرست كهنسال.
| نويسنده | ژوزه آگوآلوسا | 
| قطع | رقعي | 
| مترجم | مهدي غبرايي | 
| نوع جلد | شوميز | 
| زبان | فارسي | 
| تعداد صفحات | 220 | 
| نوبت چاپ | 3 | 
| ابعاد | 14.3 * 1.4 * 21.3 | 
| وزن | 205 | 
| سال چاپ | 1398 | 
هنوز نظري ثبت نشده است
 
 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				 
 
				