تابلو درست جفت اسكلت سياه خان قرار داشت. سياه خان قدش دو متر و شصت سانتيمتر ميرسد و وزنش هم به اندازهاي افزايش مييابد كه تنها با درشكه ميتوانستند او را جابهجا كنند... فيلسوف روانشاد... استخوانهاي سياه خان را سرهمبندي ميكند و داخل ويترين شيشهاي سر در آمفي تئاتر دانشكده به نمايش ميگذارد!!! عزيز... عزيز... باتوام، اوناهاش! خانم جهان توكلي! رد انگشت اشاره دوستم را كه دنبال كردم. نگاهم افتاد به دختر لاغر و زيبارو با قد ميانهاي كه سنگين و باوقار لباس پوشيده بود... صدايش كردم: خانم توكلي! برگشت. چشمم كه به صورت گندمي او افتاد، مهرش به دلم افتاد...
نويسنده | اكبر صحرايي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 384 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 12.5 * 2.3 * 19.5 |
وزن | 305 |
سال چاپ | 1395 |
هنوز نظري ثبت نشده است