به راه قصر ميرفتيم. يك تكه از راه را بايد با قطاري شهري طي ميكرديم. در ايستگاه تا قبل از رسيدن قطار، يك درخت پرگل درست پشت سر او افتاده بود، درختي انبوه از گلهاي ارغواني، و دور سر او و گيسوان طلاي تيرهاش را انگار كه قاب ميگرفت. گفتم كاشكي عكس ميگرفتيم. برگشت نگاه كرد و گفت دوربين كه نداري. گفتم نه، ولي ميشود خوب و سير نگاه كرد و به ذهن سپرد. نگفتم براي وقتي كه شما تنها از كنار اين درخت بعدها و در فصلهاي آينده رد شدي، كه اين لحظه به يادت بيايد. نگفتم ولي از نگاهم خواند كه باز سايه اندوه بر چشمهايش گذر كرد...
نويسنده | پرويز دوايي |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 152 |
نوبت چاپ | 3 |
ابعاد | 14.5 * 0.7 * 21.5 |
وزن | 175 |
سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است