در يكي از همان روزها برف سنگيني باريد و جنگل را سفيدپوش كرد، مدتها بود مهدي به غار كوچك نرفته بود، يعني ديگر جرات رفتن به آنجا را نداشت، چرا كه بعد از ديدن ثريا در غار، نبودن و نديدن او در تحملش نميگنجيد ولي هميشه يك سوال در ذهنش نقش ميبست و اينكه اگر ملاقات با ثريا در غار توهمي بيش نبوده، پس چطور موهايش آرايش شد؟...
نويسنده | اللهيار صالح |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 152 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.3 * 0.7 * 21 |
وزن | 175 |
سال چاپ | 1391 |
هنوز نظري ثبت نشده است