روزها و هفتهها پشت سر هم ميگذشتند. هر روز صبح با خودرو خودم به دانشگاه ميرفتم و شنبهها و چهارشنبهها بعد از ظهرها كلاس داشتم. گاهي هم اداي خانواده احمد را در آورده هفتهاي يك بار با خانواده كه آقا رضا و مژگان هم عضوي از ما بودند شام را در خارج از خانه صرف ميكرديم كه مادرم خوشش نميآمد. ميگفت مگر ما مسافر هستيم يا خانه و زندگي نداريم و يا پخت و پز نميدانيم! فهماندن به او كه بيرون شام خوردن هم نوعي تنوع است مشكل بود.
نويسنده | حسن كريمپور |
قطع | رقعي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 420 |
نوبت چاپ | 2 |
ابعاد | 14.5 * 2 * 21.2 |
وزن | 475 |
سال چاپ | 1396 |
هنوز نظري ثبت نشده است