سرهنگ پرسيد:
ـ«براي چي نعره ميكشيديد؟»
من گفتم:
ـ«نعره نميكشيدم قربان، ناله ميكردم.»
سرهنگ فرياد زد:
ـ«ديگه بدتر مرتيكه! مگر ديشب شما نبوديد كه در پشت بام ايستاده بوديد و به مقدسات فحش ميداديد؟»
من جواب دادم:
ـ«به مقدسات فحش نميدادم، من به آنهايي فحش ميدادم كه به من فحش ميدادند.»
سرهنگ نعره كشيد:
ـ«تو غلط ميكردي مرتيكه الدنگ! به دستور كي و كدام عامل اجنبي چنين كاري ميكردي؟»
در جواب گفتم:
ـ«هيچكس به من دستور نداده بود، قربان، خودم اشتباهي مرتكب اين عمل شده بودم.»
سرهنگ در حالي كه باد به گلو انداخته بود گفت:
ـ«هميشه و همه كار تو اشتباه بوده، اصلا خودت اشتباهي هستي، وجودت اشتباهيه.»
| نويسنده | غلامحسين ساعدي |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 128 |
| نوبت چاپ | 10 |
| ابعاد | 14.5 * 0.7 * 21.3 |
| وزن | 150 |
| سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است