زيرلب گفت:«اومار فرام پورتو...ريکو.»... از خودش پرسيد، چرا او هم پورتوريکويي نباشد و اينطور عراق را بهتمامي از گذشتهاش پاک نکند؟ بله، از امروز به بعد، هرکسي بپرسد به او ميگويد پورتوريکويي است... عراقيها را در ميشيگان گذاشت و عمر را هم اينجا، نزديک مرز بين پنسيلوانيا و نيوجرسي، ميگذارد و اومار پورتوريکويي را با خود ميبرد... وقتي به اتوبوس برميگشت، خود را اينطور قانع کرد. سنان انطون، نويسنده? نامآشناي عراقي، در آخرين رمان خود از بحران هويت مينويسد و مخاطب را به هزارتوي حافظه و موسيقي ميکشاند؛ هزارتويي که عطر خزامي را دالانهايش ميتراود.
نويسنده | سنان انطون |
قطع | رقعي |
مترجم | محمد حزباييزاده |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 240 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1.4 |
وزن | 285 |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است