ياشار کمال، راوي داستانهاي مردم معمولي و پاييندست استانبول با لحن و زباني اساطيريست. همانطور که داستان کتاب «پرندگان نيز رفتند» به ظاهر داستان سه نوجوان است که به سنتي قديمي، پرندگان هميشه در پرواز بر فراز آسمان استانبول را با تورها و دامهايشان شکار ميکنند، اما کمال با زبرستي و به مانند حماسهسرا و تراژدينويسي باستاني، با توصيفاتي سحرانگيز که رنگ و بوي اعصار از ياد رفته را در خود دارند، دست به باستانشناسي فرهنگي استانبول ميزند و درعينحال به مانند جامعهشناسي خبره، مشاهداتي را ثبت و ضبط و تحليل ميکند که تصويري يکه و يگانه از آن مردم و آن شهر ساخته ميشود. کمال که با جهانبيني کردتبارش در پديدهها مداقه ميکرد، با نظر کردن به بستر بيمار جامعهي سرشار از نابرابري، بيعدالتي، تبعيض و البته جهل مرکب ريشهدار آن، اين کتاب کوتاه را با جامعيتي کمنظير دربارهي لحظه به لحظهي زيستن در شهرش نوشته است. پرندگان نيز رفتند روايت زيست هر روزهي سليمان، سميح و خيري است در شهري که مسلمان، مسيحي و يهودي را در خود جاي داده و براي هزاراهها محمل خداي اديان ابراهيمي بوده که در ذهن و زبان دينداران به خداياني گونهگون مبدل گشته و هرکس بهشت موعود خودش را از يکي از اين خدايان طلب ميکند.
نويسنده | ياشار كمال |
قطع | رقعي |
مترجم | مصطفي ايلخانيزاده |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 114 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.7 |
وزن | 125 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است