اکنون گاهي مي توانم به وضوح ببينم، حجات گشوده مي شود و چند ثانيه اي آسمان آبي و درختان شاداب را مي بينم. سپس دوباره آن حجاب به رويم بسته مي شود و به دنياي خود باز مي گردم، دنيايي که با گذر هر روز اندکي تيره تر مي شود، با اين حال تنها نيستم، زيرا چهذه هاي کساني که دوستشان داشته ام، چيز هايي که با آنها آشنا بوده ام شکل ها، حالت ها، تصوير ها هميشه در برابرم هستند و گاهي چنان زنده اند که به راستي نمي توانم بگويم آن ها را مي بينم يا نه. آيا آن حجاب برداشته مي شود تا رخصت دهد ببينم يا صرفا آن ها را در ذهن خود مي بينم.
نويسنده | كاملا ماركاندايا |
قطع | رقعي |
مترجم | فريدون مجلسي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 240 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 21 * 1.4 |
وزن | 230 |
سال چاپ | 1400 |
هنوز نظري ثبت نشده است