والدين فرزنداني مي‌خواهند كه باهوش و زيرك باشند و موفقيت و پيروزي به دست آورند. از خودشان احساس رضايت داشته و با ديگران شاد باشند. به عبارت ديگر، فرزنداني مي‌خواهند كه بلد باشند اين سه كار را انجام دهند: الگوي زندگي‌شان سالم باشد، تصميم‌هاي عاقلانه‌اي بگيرند و شهامت متقاعد كردن داشته باشند. به سخن ديگر، آن‌ها فرزنداني مي‌خواهند كه توانايي تشخيص آنچه درست است را داشته باشند، و همچنين انتخاب گزينه‌هاي سخت و وجداني عمل كردن را ياد بگيرند. كتاب «بچه‌هاي خوب، انتخاب‌هاي سخت» درباره‌ي چالش‌هاي رايجي است كه والدين روزانه و ساعت به ساعت هنگام بزرگ كردن فرزندانشان، در زندگي با آن روبه‌رو مي‌شوند. همچنين روي مواقعي تأكيد مي‌شود كه والدين و فرزندان شخصا با چالش‌هاي اخلاقي روبه‌رو مي‌شوند و مجبورند خود راهشان را پيدا كنند. به رغم آن‌كه كتابهاي مربوط به فرزندپروري بايد فقط تا 18 سالگي را در بر بگيرد، ما فصلي را به جوانان 20 تا 23 ساله نيز اختصاص داده‌ايم. همان‌طور كه اين جوانان از نوجواني مي‌گذرند، ناگهان متوجه مي‌شوند كه به لحاظ قانوني مي‌توانند رانندگي كنند، رأي بدهند و با جنس مخالف رابطه برقرار كنند. برخي از آن‌ها از دوره‌ي منظم دبيرستان به سيستم باز زندگي دانشگاهي پا مي‌گذارند، در حالي ‌كه برخي به كار نيمه‌وقت يا تمام وقت روي مي‌آورند. اين تغييرات با خود چالش‌هاي جديد و مهم اخلاقي به همراه مي‌آورد. بسياري از اين‌ها در حالي اتفاق مي‌افتد كه تعدادي از اين جوانان همچنان در خانه‌ي پدري زندگي مي‌كنند.