ديگر هيچكس مالك هيچ چيز نيست. تا چند ساعت ديگر، هيچ موجود زندهاي در اين شهر باقي نخواهد ماند. بايد اين شهر به اشتباه آباد شده باشد. احساس ميكردم خانهها و معبدها و مدرسهها پا به پاي مردم گام برميدارند و شهر را ترك ميكنند. گوسفندان پير نيز همچون مردم، برميگشتند و آخرين نگاه مبهوت و ابلهانه خود را به آغلها ميدوختند و راه ميافتادند. هيچكس غباري را كه جلوي آسمان را گرفته و نفسهاشان را به شماره انداخته بود، احساس نميكرد...
| نويسنده | جبار جمال غريب |
| قطع | رقعي |
| مترجم | رضا كريممجاور |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 140 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.4 * 0.7 * 21.5 |
| وزن | 168 |
| سال چاپ | 1395 |
هنوز نظري ثبت نشده است