بچه كه مرد، مادرم خرد شد، نه يك دفعه، بلكه تكه به تكه، مثل بشقابهايي كه يكي پس از ديگري از قفسه سقوط ميكنند و خرد ميشوند. هرگز نفهميدم چه موقع اتفاق ميافتد، به اين ترتيب تمام مدت، در حالت انتظار، عصبي و بيقرار بودم.
پدرم به شيوه متفاوتي خرد ميشد. او سعي ميكرد اوضاع را رو به راه كند. اما اوضاع طوري بود كه انگار ميدويد تا چيزها را پيش از سقوط در هوا بگيرد، منتها همهچيز سقوط ميكرد پيش از اينكه بتواند آنها را بگيرد.
نويسنده | جمعي از نويسندگان |
قطع | رقعي |
مترجم | نورا موسوينيا |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 184 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.4 * 0.8 * 21.4 |
وزن | 250 |
سال چاپ | 1394 |
هنوز نظري ثبت نشده است