كمي دورتر، زني كه به ميلههاي نرده تكيه داشت به آب تيره كانال خيره مانده بود. كلاه زرد رنگ زيبايي بر سر و شنل كوتاه و سياه رنگي بر شانه داشت. با خود فكر كردم:‹‹دختر جواني است كه مطمئنا موهاي سياهي دارد.›› ظاهرا صداي قدمهايم را نشنيد. وقتي با نفس حبس شده و قلبي كه به شدت ميزد از كنارش رد شدم حركتي نكرد. فكر كردم ‹‹ عجيب است، بايد عميقا در فكر باشد.›› و ناگهان از بيحركتي او بر جاي خود خشك شدم. گويا صداي گريه آرامي شنيدم. بله، درست بود. دختر گريه ميكرد و همچنان اشك ميريخت. خداي بزرگ!
نويسنده | فئودور داستايوفسكي |
قطع | رقعي |
مترجم | سروش حبيبي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 132 |
نوبت چاپ | 6 |
ابعاد | 13.2 * 0.8 * 19.2 |
وزن | 200 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است