يکي از چالش‌هاي اساسي در تاريخ‌نگاري دوره باستان، بررسي نحوه شکل‌گيري تصوير امپراتوري هخامنشي در ذهن جهان غرب است. چگونه امپراتوري‌اي که طي دو سده بر بخش‌هاي عظيمي از دنياي آن روز حکومت مي‌کرد، به‌عنوان نماد «شرق استبدادي» در ذهنيت اروپايي جا گرفت؟ چه‌گونه مي‌توان از نو به سياست، ديوان‌سالاري، فرهنگ، و روابط قدرت در درون اين امپراتوري نگريست و چگونه مي‌توان فاصله‌اي انتقادي با روايت‌هاي گذشته حفظ کرد، بي‌آن‌که گرفتار نفي ساده‌انگارانه يا ستايش يک‌سويه شويم؟ کتاب پيشِ رو، حاصل پژوهشي است ژرف‌نگرانه از دکتر توماس هريسون، پژوهشگر برجسته تاريخ و انديشه کلاسيک. او در اين اثر با رويکردي نقادانه به بررسي شيوه‌هايي مي‌پردازد که از طريق آن‌ها تاريخ امپراتوري هخامنشي در متون يوناني بازنمايي شده است. هريسون در اين کتاب، هم بر پيچيدگي‌ روايت‌هاي کلاسيک و زمينه‌هاي فرهنگي و سياسي آن‌ها تأکيد مي‌کند و هم مي‌کوشد با بهره‌گيري از يافته‌هاي جديد، روايتي متوازن‌تر از گذشته به دست دهد.