حتما متوجه شدهاي که اين روزهاي آخر سعي ميکنم شرح حوادث را، تا جايي که قوت قلمم اجازه ميدهد، مثل يک نويسنده يا خبرنگار روي کاغذ بياورم، يعني همانطور که آنها را زندگي يا احساس ميکنم. تنهايي چنين نکبتي است، نکبتي که آدم را به حرفزدن در ذهنش واميدارد. تا به حال چنين چيزي را تجربه نکرده بودم. اين را هم بگويم که دارم ميميرم، عزيزم. در ايستگاه آخر هستم. ميدانم. ديگر فراتر از درياي شن و اين آسمان بيابر و درخشان چيزي برايم نمانده است. اما عيبي ندارد. بهتر است آدم در موعد مرگ آسمان را تماشا کند تا اينکه به سقف خاکستري اتاقي در بيمارستان چشم بدوزد.
نويسنده | عومور ايكليم دمير |
قطع | رقعي |
مترجم | مژده الفت |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 498 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 3 |
وزن | 680 |
سال چاپ | 1404 |
هنوز نظري ثبت نشده است