جان گريشام (متولد1955) نويسنده داستان‌هاي جنايي و فارغ‌التحصيل دانشگاهِ ايالتيِ مي‌سي‌سي‌پي در رشته حقوق است. او کتاب‌هاي بسياري در زمينه‌هاي حقوقي و جنايي منتشر کرده است و طرفداران بي‌شماري دارد. مبناي اغلب داستان‌هاي او پرونده‌هايي است که خود در اين زمينه به آن‌ها رسيدگي کرده است. به گفته نويسنده، برخي از دوستانش که در بيلوکسي، شهري در ايالت مي‌سي‌سي‌پي، زندگي کرده‌ و وکلايي که به پرونده‌هاي جنوب مي‌سي‌سي‌پي رسيدگي کرده‌اند، منبع بسيار خوبي براي خلق داستان پسران بيلوکسي بوده‌اند. گريشام اين بار ازماجراي دو دوست، که هر دو پدران‌شان از مهاجران کروات به امريکا بوده‌اند، سخن مي‌گويد. از دو دوستي که دوران کودکي و نوجواني را در مدرسه، بازي‌هاي خياباني، تيم‌هاي بيسبال و اردوگاه‌هاي آموزشي در کمال صميميت و مهرباني گذرانده‌اند. اما اين دو سرنوشت‌شان جايي از هم جدا مي‌شود. يکي به تأسي از پدرِ تبهکارش به کارهاي خلاف کشيده مي‌شود و ديگري با پيروي از پدري سخت‌کوش در کسوت وکالت با خلافکاران و جنايتکارن مبارزه مي‌کند. داستان اين دو دوست در قالب رماني بسيار جذاب و با چند ماجراي موازي خواننده را دنبال خود مي‌کشد و به لحظ? حساس يک تصميم مهم نزديک مي‌کند. کتابي حاضر، قرار است شما را به‌شکلي متفاوت با سنت‌ها، مکاتب، مفاهيم و انديشه‌مندان فلسفه جهان آشنا کند. اين کتاب که برگرفته از چهار منبع به زبان انگليسي است، براي کساني نوشته شده که مي‌خواهند مفاهيمِ بعضاً پيچيده و غامض فلسفي را به زباني ساده و طنزآميز درک کنند. با اين‌همه، کتاب حاضر نظريه‌پردازي فلسفي نيست و خيلي ساده‌تر از اين حرف‌هاست. حقيقتش را بخواهيد، «جوک» و «فلسفه» کارکرد مشابهي دارند و طرز ساخت و نتيجه نهايي آن‌ها عين هم است. هر دو از يک طريق ذهن را دست مي‌اندازند و از ميل واحدي سرچشمه مي‌گيرند؛ ميل به اشکال‌تراشي در درک ما از کيفيت چيزها؛ ميل به ايجاد اخلال در عوالم آشنا؛ ميل به کشف حقايق پنهان و غالباً تلخ در باب زندگي. فلاسفه به اين‌ها مي‌گويند معاني عميق، و اهل جوک آن‌ها را شوخي و لودگي مي‌نامند؛ ولي درواقع هر دو يک چيز است. در اين كتاب بسيار خواندني و مبتکرانه، مفاهيم و نظريات فلسفي با جوک‌ها توضيح داده مي‌شود: ابتدا جوکي را نقل مي‌کنيم و بعد نشان مي‌دهيم که بين اين جوک و يک مفهوم فلسفي چه تناظر دقيقي وجود دارد.