آنجا که اصالت خانوادگي ديگر باعث برتري نمي‌شود، آنجا که همه براي بقا به بدوي‌ترين غرايز دست مي‌آويزند، آنجا که براي نجات جان خود، شايد بايد از جان ديگري گذشت، دقيقاً نقطه‌اي است که اسکارلت اُهارا، دختر زيباي مزرعه تارا، در جنگ‌هاي داخلي آمريکا ايستاده بود. «بربادرفته» رمان جاودان «مارگارت ميچل» داستاني تکان‌دهنده از مسيرِ زندگي را روايت مي‌کند؛ اينکه چطور ممکن است همه‌چيز بهم بريزد، چطور در خانه خودت ديگر احساس امنيت نکني، چطور از تمام آنچه و آنکه دوست داري دست بکشي، فقط به اميد يک چيز: عشق. کتاب «بربادرفته» نوشته مارگارت ميچل، يکي از برجسته‌ترين آثار ادبيات آمريکايي است که در سال 1936 منتشر شد و بلافاصله به موفقيت عظيمي دست يافت. اين رمان تاريخي در دوران جنگ داخلي آمريکا و دوره بازسازي پس از آن مي‌گذرد و زندگي در جنوب آمريکا را با جزئياتي دقيق و غني به تصوير مي‌کشد. داستان حول محور اسکارلت اهارا، دختر جوان و زيباي يک زمين‌دار ثروتمند، مي‌چرخد که با از دست دادن ثروت و رفاه خانوادگي خود، در برابر چالش‌هاي بسياري قرار مي‌گيرد. شخصيت اسکارلت اهارا با اراده‌اي قوي و سرسختي خاص خود، نمادي از مقاومت و تطبيق‌پذيري انسان در شرايط سخت و ناملايمات است. او از يک دختر لوس و بي‌خيال به زني مستقل و مصمم تبديل مي‌شود که براي بقا و بازسازي زندگي خود و خانواده‌اش مي‌جنگد. علاوه بر تمرکز بر روابط انساني و تحولات شخصيتي، «بربادرفته» به شکلي واقعي و تأثيرگذار به توصيف زندگي در جنوب آمريکا در دوران جنگ و پس از آن مي‌پردازد. ميچل با جزئيات دقيق، رنج‌ها و سختي‌هاي ناشي از جنگ، نابودي زمين‌هاي زراعي و تغييرات اجتماعي و اقتصادي پس از جنگ را به تصوير مي‌کشد. اين توصيفات نهتنها به جذابيت داستان مي‌افزايند، بلکه به خواننده امکان مي‌دهند تا به درک عميق‌تري از تاريخ و فرهنگ آن دوره برسد. از درون‌مايه‌هاي اصلي کتاب، عشق و افتخار است. روابط پيچيده و پرتنش اسکارلت با اشلي ويلکس و رت باتلر، و همچنين وفاداري ملاني به اشلي، نشان‌دهنده ابعاد مختلف عشق و تأثير آن بر زندگي انسان‌ها است. اين روابط همچنين به بررسي مفاهيمي چون افتخار، فداکاري، و تحمل مي‌پردازد که همگي در بستر تاريخي و فرهنگي خاص خود، معناي ويژه‌اي پيدا مي‌کنند.