هوشنگ شاه که يکي از پادشاهان پيشدادي بود و در زمان او هنوز مردمان آتش را نمي شناختند روزي با گروهي از ياران و سپاهيان خود براي تفريح و تفرج به شکار مي رفت همچنان که در پي شکار بودند از کوهي بالا رفتند. چون شب فرا رسيده بود به دستور هوشنگ خيمه ها را بر قله آن کوه برافراشتند و افراد بعد از خوردن شامي با هم به گفتگو نشستند. ناگاه از دور غلامي چشمش به ماري سياه و زنگي افتاد هول و هراس در وجودش پديدار شد و فريادي بلند برکشيد با صداي فرياد او هوشنگ و ديگران از جا برخاستند. ماري را ديدند که دو چشم سرخ و از حدقه بيرون آمده اي بر سر دارد و از دهانش دودي سياه رنگ بر مي خواست.
نويسنده | محمدبن جرير طبري |
قطع | وزيري |
نوع جلد | گالينگور |
مترجم | سعيد قانعي |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1403 |
هنوز نظري ثبت نشده است