گفت: “آمادهاي؟ پس خداحافظيهايت را بکن.”
طوري لباس پوشيده بودم که انگار ميخواستم بروم مجلس رقص ـــدامن صاف سياهي که تا سر زانوهايم بود، با بلوز زيباي قرمزي که کلي دکمهي کوچک داشت و کفش پاشنهبلند. دو پليس همراهيام کردند و سايرين، طبق دستورات فرمانده، در آپارتمان ماندند تا آنجا را بگردند. هنگام پايينآمدن از پلهها دستم را به نرده گرفتم و يکي از پليسها جوري به من نزديک شد که خودم را چسباندم به ديوار. احساس کردم يکي از جاسوسان فيلمهاي کارآگاهي هستم که دارند ميبرندش؛ موقعيت خيلي دراماتيکي بود.
| نويسنده | مانيكا زگوستووا |
| قطع | پالتويي |
| مترجم | مسعود يوسف حصيرچين |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 264 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 12 * 20 * 2 |
| وزن | 250 |
| سال چاپ | 1402 |
هنوز نظري ثبت نشده است