قسطنطنيه داستان يک شهر و يک دودمان است و با اين اعتقاد نوشته شده که سلسلهها در شکل دادن به شهرها بهاندازه مليت، آبوهوا و وضعيت جغرافيايي نقش داشتهاند. قسطنطنيه داستان مکاني است که زماني طولاني بزرگترين شهر سلسلهايِ عالم بود. زيرا آنچه موجب ايجاد تنها پايتختي در جهان شده بود که در همه سطوح سياسي، نظامي، دريايي، مذهبي (مسلمان و مسيحي هردو)، اقتصادي، فرهنگي و تغذيهاي نقش داشت تأثير متقابل سلسله عثماني و قسطنطنيه بود.
«چشمانداز» بزرگترين مايه لذت قسطنطنيه بود. ترکيب آب و معمارياش آنقدر خيرهکننده بود که بوسفور را شاعران «مرواريدي در ميان دو زمرد» و «جواهري بينظير در حلقه امپراتوري جهاني» نام گذاشته بودند. عشق به چشمانداز بر نقشه خانههاي شهر تأثير گذاشته بود.
در اين شهرِ چشماندازها، منظره مانندِ گفتار يا نوشتار، نوعي ارتباط مدام بود. سلطان اغلب مواقع از ايوان قصر توپکاپي با تلسکوپ غَلَطِه را تماشا ميکرد و اهالي غَلَطِه در هر فرصتي با تلسکوپ قصر را تماشا ميکردند…
اين کتاب چشمانداز تمامنماي تاريخ قسطنطنيه است.
نويسنده | فيليپ منسل |
قطع | رقعي |
مترجم | شهلا طهماسبي |
نوع جلد | گالينگور ـ كاوردار |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 818 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است