امروزه فردگرايي روي تاريک خود را آشکار کرده و اين خطر وجود دارد که بر نور آزادي و برابري، که زماني مدافع آنها بود، سايه بيفکند. رهبران شرکتها و امور مالي بينالمللي از افسانه فردگرايي راديکال براي توجيه نابرابري اقتصادي استفاده ميکنند. غالباً از آن دسته از سبکهاي زندگي که مشخصهشان انزواي اجتماعي و تنهايي است بهمنزله نمودي از فردگرايي دفاع ميشود. اکنون آزادي براي بسياري از آمريکاييها به معناي حفاظت از آزادي فرد براي گردش در فروشگاهها، خريد و مصرف کردن است. زماني فردگرايي ايدهاي بود در دفاع از نوعدوستي و رهايي جمعي، اما در حال حاضر بيشتر به خودپرستي و خودخواهي گره خورده است.
| کتاب حاضر رابطه ميان فرد و جامعه را ميکاود. در حقيقت، از نظر جامعهشناسان فرد و جامعه دو روي يک سکهاند و نميتوان آنها را از هم جدا کرد. اين بدان معناست که، براي مثال، والدين، خواهران و برادران، همکاران، دوستان و همکلاسيهاي ما نهتنها افراد اثرگذار و مهمي هستند، بلکه در حقيقت بخشي از هويت ما هم به حساب ميآيند. اين درهمريختگيِ امر فردي و امر اجتماعي در مورد گروهها و نهادهاي بزرگتر از قبيل کليساها، کسبوکارها، مدرسهها، محلهها و حتي ملتدولتها هم صادق است. بهعبارتديگر، هويت فردي ما، خود، ساخته اجتماع است و پيوسته بهوسيله مناسبات اجتماعي کوچک و بزرگ تداوم مييابد. برخي از مناسبات و روابط اجتماعي ما نزديک و صميمانهاند و برخي ديگر با افرادي دور و بينامونشان، اما ترکيب اين دو با يکديگر است که ما را به اشخاص بدل ميکند.