موضوع اصلي اين رمان خودآگاه آوانگارد راوي (استرهازي) است که روايتي نسبتاً سرراست از مرگ مادرش را ارائه ميدهد. در بخش اول داستان ديدگاه راوي در مورد مرگ و تشييع جنازهي مادرش را ميخوانيم و در قسمت دوم ديدگاه مادر را بيان ميکند(اگرچه او آن را پس از مرگ مي گويد). در روند داستان نويسنده در انتهاي هر چند صفحه، نقل قولهايي از نويسندگان و همچنين از خودش را اضافه مي کند. بيشتر نقلقولها مربوط به روابط بين خانواده و بهويژه روابط بين مادر و پسر است. مادر بئاترز النا ويتربو ناميده مي شود، همنام مادر بورخس (او در چند نقل قول آمده است). استرهازي ضمن نشان دادن سوگواري نامتعارفي که براي مادرش دارد داستان خود را نيز براي ما تعريف مي کند.پس از روايت پسر (استرهازي) که شامل مرگ مادر، دعواهاي خانوادگي، تشييع جنازه و در نهايت غم و اندوه است، به روايت مادر پس از مرگ ميرسيم. مادر ضمن ابراز عشق و نگراني نسبت به پسرش، مانند هر مادر خوبي، داستان خود را نه به شيوهاي متعارف، بلکه بيشتر به شيوهاي فانتزي تعريف ميکند. مادر به فرزندش از احساساتي که دارد ميگويد؛ از اينکه هرگاه به فرزندانش نگاه ميکند يا حتي به آنها فکر ميکند خود را بهطور کل فراموش ميکند. به پسرش ميگويد که من کسي نيستم که غم از دست دادنش سخت باشد و نبايد خيلي عزاداري کنند. اما در ادامه از غم از دست دادن پسرش مينويسد. قسمت دوم کتاب که مادر داستان را روايت ميکند، بيشتر به مسائل سياسي ميپردازد. مادر از خاطرات کودکي خود که در اطراف مجارستان گذرانده بود ميگويد؛ از اينکه چگونه زندگي شيريني با همسايههايشان داشتند، از اتفاقات قبل و بعد از جنگ، سربازان آلماني و ترسي که از آنان داشتند. سپس در مورد عاشق شدنش و اينکه چگونه ياد گرفت که ميتوان عاشق افرادي جز خانواده بود. استرهازي موضوع سادهاي را براي اولين کتابش انتخاب کرده اما در دل داستان رواياتي بحثبرانگيزي را شرح ميدهد که خواندن کتاب را براي مخاطب جذاب ميکند.
نويسنده | پيتر استرهازي |
قطع | رقعي |
مترجم | مريم خدادادي |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 164 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | 14 * 21 * 1 |
وزن | 160 |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است