همانوقت که احمد محمود در اين سوي رود همسايهها را مينوشت، غائب طعمه فرمان، رماننويس صاحب سبک و بنام عراقي، در آن سو در کار نوشتن نخل و همسايهها بود.آن دو بيآنکه يکديگر را بشناسند، از رنجهاي روزگار خود مينوشتند؛ رنجهاي مشترک مردمان هر دو سوي شط با روياهايي بزرگ اما گرفتار خيانت خودي و اسير چنگال بيگانه.
نخل و همسايهها را بسياري «شاهکار ادبيات نوين عرب» و جزو صد رمان برتر ادبيات عرب دانستهاند.
پاهايش را شست. روي تختش دراز کشيد. تصميم گرفت خواب تا لنگ ظهر را تجربه کند، عين «وضع خوبها»، عين پولدارها. يک دل سير ميخوابيد و بعد کمي پيش از ظهر بيدار ميشد. يک قوري چاي آماده ميکرد و منتظر مصطفا ميماند که بيايد و «سليمه خاتون» صدايش کند. نسيمي آرام از جايي نامعلوم روي صورتش ميوزيد. چشــمهاي دنيا هم مثـل چشــمهاي او بود: خــوابآلود و خمــار. تــوي چشمهاي دنيا فرو ميرفت و غرق ميشد.
نويسنده | غائب طعمهفرمان |
قطع | رقعي |
مترجم | معاني شعباني |
نوع جلد | شوميز |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 300 |
نوبت چاپ | 1 |
ابعاد | * * |
سال چاپ | 1401 |
هنوز نظري ثبت نشده است