مهم‌ترين منتقد بازار آزاد از درون آمريکا، همواره رو به سوي مفاهيم ويران‌شده در دست نويسندگان حامي ليبراليسم و نئوليبراليسم دارد. مايکل سندل با تعريف‌هايي که در غرب از مفاهيمي هم‌چون عدالت، حق، انتخاب، برابري، تساوي بين زن و مرد و ... مي‌شود زاويه‌ي اساسي دارد. او مفاهيمي که در دست و زبان اوباش سرمايه‌داري از معنا افتاده‌اند را پيش رو مي‌گذارد و هربار با تحليل‌هاي فلسفي، جامعه‌شناختي، اقتصادي و تاريخي دقيق و مصداق‌هاي روشن، عيني و قابل لمس، به خوبي زير ميز بازي عاشقان هايک و ميزس و ديگران مي‌زند. سندل در کتاب «استبداد شايستگي» که در دوران پاندومي کرونا نوشته شده، مضحکه‌ي شايسته‌سالاري در دوران غلبه‌ي انديشه‌ي اقتصاددان‌هايي مثل فردريش فون هايک را بي‌رحمانه نقد کرده است. هايک که هميشه براي رد گم کني نام کتاب‌هايش پر بود از کلمه‌ي آزادي ولي در نظر و عمل، مدافع و حامي خونخوارهاي ديکتاتوري مثل پينوشه‌ و تاچر بود، يکي از مروجين همين شايسته‌سالاري بود که ادعا داشت بازار آزاد را رها کنيم، هرکسي به اندازه‌ي شايستگي و جايگاهش حقش را مي‌گيرد! سندل با حرکتي پله به پله و استدلال‌هايي پشت هم که روند حرکت ما به منجلاب امروز را خوب در خود جاي داده و بررسي کرده است، نشان مي‌دهد که چگونه تک‌تک رفتارهاي حاکمان جهان در مسيري بوده که هرگونه همبستگي اجتماعي را از بين برده است. کتاب «استبداد شايستگي: چه بر سر خير عمومي آمده است؟» بررسي همه‌جانبه‌ي وضعيتي‌ست که در زمانه‌ي بيماري‌هاي همه‌گير، فقر، بي‌آبي، بحران‌هاي محيط زيستي، جنگ و تروريسم، خيرخواهي عمومي و ارزش‌هاي اخلاقي رخت بر بسته و جايش را منفعت‌طلبي شخصي و سودمحوري حتي به قيمت نابودي جهان گرفته است. اسبتداد شايستگي را براي فهم دقيق و مستدل هرآنچه بر سرمان آوار کرده‌اند و خواهند کرد، بايد خواند، شايد که مقاومتي از پي فهم شکل بگيرد و خشمي الزامي رخ نشان دهد.